نويسنده کتاب «دو پيشواي ملل، حضرت ابراهيم(ع) و حضرت رضا(ع)» ميگويد: خداوند متعال حضرت ابراهيم(ع) را قريب ۴۰۰۰ سال قبل به نبوت و امامت برگزيد و شخصيتي در انبياء نداريم که مانند ايشان اين همه سير کرده باشد و تا شمال آفريقا هم رفته باشد.
به گزارش سلام لردگان به نقل از فارس، عيد قربان يکي از بزرگترين اعياد مذهبي مسلمانان است و واقعه جاودانه قربانيشدن جناب اسماعيل توسط پدر را يادآوري ميکند. آنچنان که از تاريخ بر ميآيد، حضرت ابراهيم ۸۶ ساله بود که اسماعيل ولادت يافت. در قرآن کريم نيز به اين موضوع از زبان حضرت ابراهيم(ع) اشاره شده است: «الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْکِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ»؛ سپاس خداى را که با وجود سالخوردگى اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد [۳۹/ابراهيم]. البته رواياتي هم هست که سن ابراهيم را در اين هنگام ۶۴ و ۱۱۷ سال ذکر کردهاند.
از روايات عهد عتيق چنين بر ميآيد که اسماعيل تا ۱۴ سالگي نزد پدر بود و به فرموده قرآن کريم، در اين هنگام حضرت ابراهيم او و هاجر را راهي سرزمين مکه ميکند: «رَّبَّنَا إِنِّي أَسْکَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ الصَّلاَةَ»؛ پروردگارا من بعضي از فرزندانم را در سرزمين بيآب و علفي در کنار خانهاي که حرم تو است ساکن ساختم تا نماز را بر پاي دارند [۳۷/ابراهيم].
به روايت تورات سالياني پس از اين موضوع، ابراهيم به حکم خداوند پسر خود اسحاق را براي قربانکردن به زمين موريا برد، و وقتي براي اين کار آماده شد و کارد را بر گلوي فرزند گذاشت، خداوند قوچي را فرستاد تا به جاي اسحاق قرباني شود. در قرآن (صافات/ آيه۱۰۱-۱۰۷) نيز از اين قرباني ياد شده است، ولي نامي از اسحاق يا اسماعيل در ميان نيست. (+براي مطالعه بيشتر)
به هر حال حضرت ابراهيم(ع) از آن پس در بئر شبع، همانجا که به روايت عهد عتيق، اسماعيل و هاجر ساکن شدند، مقام گرفت و اکنون سنت قربانيکردن به يک واجب براي حاجيان بيتالله الحرام بدل شده است.
درباره مقام حضرت ابراهيم(ع) و به مناسبت فرا رسيدن عيد قربان با ابوالفضل خوشمنش رئيس مرکز هماهنگي، توسعه، پژوهش و آموزش عالي قرآني و نويسنده کتاب «دو پيشواي ملل، حضرت ابراهيم(ع) و حضرت رضا(ع)» گفتوگو کرديم.
* آقاي دکتر به عنوان نخستين سؤال بفرماييد چرا اين اسم را براي کتاب خودتان انتخاب کرديد؟
ـ دو پيشواي ملل عنوان اصلي کتاب است و عنوان فرعي، «حضرت ابراهيم و حضرت رضا(ع)» است. در واقع يک بررسي تطبيقي ميان سيره اين دو پيشوا و امام در کتاب انجام شده است.
کلمه «پيشوا» معادل کلمه «امام» هست، هرچند اين معادل ممکن است به معناي کامل، وافي به مقصود نباشد اما کوشش کرده همرديف آن قرار گيرد. «ملل» هم ناظر به ملت است که در قرآن کريم معادل کيش و آيين آمده است و ترکيب «ملت ابراهيم» را در قرآن زياد ميبينيم، يعني کيش و آييني که حضرت ابراهيم(ع) از خودش در جهان به جا گذاشته است. درباره عنوان فرعي هم، اين کتاب ميکوشد بين حضرت ابراهيم و امام عليبن موسيالرضا(ع) مقارنهاي به عمل آورد.
* اين مقارنه و شباهتها از چه جهت اهميت دارد؟
ـ به نظر بنده ميان اين دو شخصيت شباهتهاي بسياري است که در دنياي امروز به چند دليل بايد به آنها توجه کرد. از جمله شخصيت حضرت ابراهيم(ع) که يک شخصيت بزرگ و محترم ميان اديان مختلف جهان از جمله يهود و مسيحيت و اسلام است. دانشمندان غربي يک تقسيمبندي دارند به نام اديان ابراهيمي و اديان غيرابراهيمي. از منظر قرآن کريم، اين تقسيمبندي با همه اشتهاري که در دنيا دارد، اما دقيق نيست! جناب ابراهيم حق بزرگي بر ديانت ـ آن هم ديانت همراه با تعقل و احتجاج فکري ـ دارد و اين موضوع صرفاً به اديان ابراهيمي محدود نميشود.
ديگر اينکه، جناب ابراهيم(ع) پيامبر توحيد و گرايش به فکرت و فطرت است و آيين حنيف و حقگرا و معتدل و داراي تعقل از آن اوست و از سوي ايشان بنياد شده است.
شخصيت بزرگي بسان فيلسوف ذوالفنون علامه شعراني -که شخصيتهاي بزرگي مانند آيتالله جوادي آملي و علامه حسنزاده آملي از شاگردان ايشان هستند- در کتاب ارزشمند نثر طوبي عبارتي با اين مضمون دارند: ميتوان گفت که حکماي جهان از احتجاجات و براهين ابراهيم(ع) به آيين خرد و توحيد و برهان رهنمون شدهاند. يعني حق ابراهيم(ع) فقط در مناسک نيست بلکه در مسئله تعقل نيز وجود دارد و مشهود است.
* قبل از اينکه به ادامه بحث بپردازيم کمي درباره حضرت ابراهيم(ع) بگوييد، مثلاً اينکه در کدام منطقه امروزي زندگي ميکردند؟
ـ جناب ابراهيم در سرزمين بينالنهرين ظهور کرده و يک شخصيت اور کَلداني است. البته در تواريخ اختلافات جزئي در اين باره وجود دارد. اين سرزمين قريب به ۱۰ هزار سال است که يک مکان پر رفتوآمد و پر کنش است و از زماني که سنگ و چوب به عنوان سلاح وجود داشت تا به امروز، بر سر اين سرزمين کشمکش وجود داشته و دارد و خونهاي بيگناه بسياري در اين سرزمين ريخته شده است.
ابراهيم(ع) حدود ۴۰۰۰ سال قبل پرچم تعقل، حقگرايي و حنيف بودن را در اين سرزمين برافراخت.
* منظور از «حنيف» چيست؟
ـ قطبنمايي را فرض کنيد که روي زمين ميگذاريم و عقربه تا وقتي بخواهد جهت را نشان دهد، به اين طرف و آن طرف حرکت ميکند تا جهت صحيح را پيدا کند و رو به نقطهاي ثابت شود. حنيف آن زماني است که نقطه اصلي و درست پيدا ميشود. جناب ابراهيم(ع) شخصيتي است که جاهاي مختلفي را ديده، آيينهاي بسياري را ديده، و با قوم خورشيدپرست و ستارهپرست خويش - هرچند در ظاهر - همدم و همساز شده است. او هم گفته: هَذَا رَبِّي هَذَآ أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ؛ اين خداي من است ؟ اين (که از همه) بزرگتر است، اما هنگامي که غروب کرد گفت اي قوم! من از شريکهايي که شما (براي خدا) ميسازيد بيزارم! [سوره انعام، آيه ۷۸]
اين دعايي که قبل از هر نمازي خواندنش توصيه شده، از حضرت ابراهيم(ع) است: إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا؛ من روي خود را به سوي کسي کردم که آسمانها و زمين را آفريده، من در ايمان خود خالصم. [سوره انعام، آيه ۷۹]
خداوند متعال چنين شخصيتي را قريب ۴۰۰۰ سال قبل در سرزمين نمرود فرود آورده و چنين معارف عميقي را ارزاني بشر داشته است. حضرت ابراهيم، تمدنها را درک کرده، آيينها و رنگهاي مختلف تعبد و پرستش را ديده و جداي از بينالنهرين، در شام و مصر نيز حاضر شده که نقاط تمدني آن سرزمين بودهاند. سپس مأمور ميشود خانه خدا را در صحراي سوزاني بنا کند تا از نسل اين پيامبر بزرگ جهاني و به تعبيري پيامبر نخستين، يک امت مسلِم پيدا شود.
* جنابعالي از حضرت ابراهيم(ع) به عنوان «پيامبر نخستين» ياد کرديد. اين تعبير به چه معناست؟
ـ درست است که قبل از حضرت ابراهيم(ع)، پيامبر اولوالعزمي به نام حضرت نوح(ع) هم وجود داشت، اما آن شخصيتي که راه و رسمش و دعوتش طبق دعاي خودش (وَاجْعَل لِّي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ) باقي ماند، جناب ابراهيم است. وقتي به قرآن کريم مراجعه ميکنيم و دعاهاي حضرت را ميبينيم از جمله اينکه «رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَکَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَيْنَآ؛ پروردگارا! ما را تسليم فرمان خود قرار ده و از دودمان ما امتي که تسليم فرمانت باشد به وجود آور، و طرز پرستش خودت را به ما نشان ده، و توبه ما را بپذير» (بقره/۱۲۸) متوجه ميشويم همگي مستجاب شدهاند.
در نسل جناب ابراهيم شخصيت پيامبر اکرم(ص) و اهلبيت ايشان قرار داده شده و هر کدام در يک صحنهاي از صحنههاي پيچيده تاريخ بشر حاضر شدهاند و ايفاي نقش کردهاند.
* به ارتباط حضرت ابراهيم(ع) و اهلبيت اشاره کرديد. اين ارتباط درباره امام رضا(ع) چه حالت ويژهاي دارد؟
ـ تاريخ امامت شيعه اثنيعشري تاريخ عمر انساني است کامل با عمر ۱۲۰۰ ساله در انواع و اقسام صحنههاي اجتماعي.
از عمر اين انسان، حدود ۲۳۰ سال به شکل متجسم و فيزيکي در ميان مردم بوده، گاهي به شکل عليبن ابيطالب(ع) ظاهر شده، گاهي حسنبن علي و گاهي حسينبن علي(ع) تا برسد به عليبن موسيالرضا(ع) اين امام رئوف و اين شخصيت بزرگ بينالمللي.
ما شخصيتي در ميان انبياء مذکور نداريم که مثل حضرت ابراهيم(ع) اين همه سير کرده باشد و تا شمال آفريقا هم سفر کرده باشد. در ميان جانشينان پيامبر خاتم(ص) نيز -که از نسل ابراهيم است- امامي جز عليبن موسيالرضا(ع) نداريم که تا شرقيترين نقطه آمده باشد. سيره هر دوي اين بزرگوار نيز به نحوي با موضوعي که امروز به آن «تمدن بشري» ميگوييم، گره خورده است. جناب ابراهيم با تمدن بينالنهرين و شام و مصر، و حضرت رضا(ع) با تمدني که در ايران عنقريب شکل ميگيرد. به بيان ديگر، حضور امام رضا(ع) در ايران از حيث زماني و مکاني و از جهت تاريخي و جغرافيايي يک حضور خاص است. برخي تحليلگران تاريخ امامت اشاراتي دارند که اگر مأمون حضرت را به اجبار به ايران نميآورد، چنين بر ميآيد خود حضرت با رغبت به ايران ميآمد، به دليل اهميتي که ايران داشت و نقشي که به لحاظ تاريخ و جغرافيايي ميتوانست در تاريخ اسلام و بشر ايفا کند و اين اتفاق هم افتاد.
* ديگر شباهتهاي حضرت ابراهيم(ع) و امام رضا(ع) که در کتابتان به آن اشاره کرديد، چيست؟
ـ هر دو امام هستند، با اين اوصافي که از حيث تمدني ذکر شد. وقتي ميگوييم «امام» از اين جهت که نخستين شخصيتي است که در قرآن کريم به او نشان افتخار «قَالَ إِنِّي جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» اعطا شده است.
اولين امام، ابراهيم(ع) است و آخرين امام نيز به نحوي حضرت رضا(ع) است. چرا ميگوييم آخرين امام؟ چون عملاً شيعهاي که هشت امامي باشد، دوازده امامي هم هست. شايد يک زماني يک ادعاهايي بوده است اما شيعهاي که به هشت امام برسد، ميشود دوازده امامي. اين ترکيب ۸ و ۴ را هم در ادبياتمان زياد داريم، به قول باباطاهر عريان: «از آن روزي که ما را آفريدي / بغير از معصيت چيزي نديدي / خداوندا به حق هشت و چارت / ز من بگذر، شتر ديدي نديدي»
جهت ديگري که ميگوييم امام رضا(ع) به نحوي امام آخر هستند، اين است که ايشان آخرين امام حاضر در ميان مردم است و از امام نهم به بعد، اوضاع انقدر سخت ميشود که آن بزرگواران کمکم در محاق غيبت فرو ميروند، ضمن اينکه ذهن مردم نيز براي قضيه غيبت و محروميت سنگين آن بايد آماده شود.
ابراهيم(ع) پيامبر برهان و احتجاج و استدلالهاي توحيدي است و مناظرات ايشان با آزر، بتپرستان، ستارهپرستان و نمرود در تاريخ جاودانه شده، امام رضا(ع) نيز پيشواي مناظره و احتجاج است. حضرت ابراهيم(ع) ميان اديان مختلف محترم و معتبر است، عليبن موسيالرضا(ع) نيز با شخصيتهاي زمان خود وارد آن احتجاجات جاودانه ميشود. البته اين را هم به عنوان آخرين عرضم بگويم که امام رضا(ع) هنوز به اندازه عظمتي که دارد براي مردم جهان به ويژه موحدان و انديشمندان شناخته شده نيست و اين قصور از جانب ماست.
* خيلي ممنون از وقتي که در اختيار ما قرار داديد.